طنز

خیلی به وبلاگم خوش اومدین

شناسنامه

شماره شناسنامه بابام ۲۱۰ـه ؛
من بچه که بودم فک میکردم بابام دویستو دهمین آدمیه که تو جهان به دنیا اومده :|
تازه اینکه چیزی نیست ،
مال عموم ۱ـه ؛ اون بدبختو که دیگه فک میکردم حضرت آدمه :lol:

[ پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:0 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

یکی از افتخارات دوران ابتدایی من اینه که مبصر کلاس بودم
وقتی کسی درس نمره کم میگرفت معلم به من میگفت :
ببرش دفتر بگو که درس نخونده !
اون لحظه حس پلیس بین المللو داشتم :)
چه فازی داشت لا مصب !
البته فوشایی که از بچه ها میخوردم رو نادیده میگرفتم :|

خخخخخخخخخخ

 

[ پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,

] [ 10:58 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

تو یخچال ما تنها ظرفی که صادقه ظرف پنیره . . . والا . . .
در قابلمه رو بر میداریم توش خیاره
ظرف حلوا شکری رو باز میکنیم توش پیاز داغه
شیشه مربا رو باز میکنیم توش رب گوجس
بطری نوشابه رو باز میکنی توش عرق نعناس
بد زمونه ای شده بــــد :| :D

................................................................................

.
مورد داشتیم طرف موقع سرخ کردن سیب زمینی حتی یه دونه شم نخورده :|
“برگرفته از کتاب پنگوئن ها پرواز می کنند”
..................................................................................

آشنامون سگش گم شده، واسش یه میلیون مژدگونی گذاشته
اون وقت من به بابام میگم اگه من بچه بودم گم میشدم چی کار میکردی ؟!
برگشته میگه: خونمونو عوض میکردم که دیگه پیدا نشی :| :|
...............................................................................................

من در حین کنکور ریاضی :
جوابی که من بدست آوردم ۲۳ هستش
گزینه ها : ۱۷ , ۱۹ , ۲۶ , ۳۶
من گزینه ۲۶ رو انتخاب میکنم چون به جواب من نزدیک تره :D

..........................................................................................

مورد داشتیم شخصی توی عروسی مدعی شده غذا بهش نرسیده
داماد تقاضای ویدئو چک داده :D
................................................................................

 

[ چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:,

] [ 20:18 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

سیب زمینی

یــه بــار داشتـــم سیــب زمیــنی ســرخ میکــردم
بعــد هیــچ کــس نیــومده ناخنــک بــزنــه
تـــو فــاز ایــن بــودم کـــه مــن چقــد تنهــام
هیــچ کــس نیــست حتی بــه سیـــب زمیــنی هایــی که ســرخ کــردم
ناخنک بــزنه کــه دیــدم ..
.
.
.
.
.
.
ظــرف سیب زمیـــنی رو بــردن :|

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 12:19 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

منفجر خنده

تقریبا 7-8 سال پیش بود که بابام و داداشم نمی دونم سر چه چیزی بحثشون شد …

.
.
.
.
بحث طولانی شد و آخر به اینجا کشید:
داداشم:بابا تو اصلا منو درک نمیکنی !
بابام:من همینم
داداش عصبانیم:برو بابا تو اصلا منطقی نیستی
بابای عصبانی ترم:منطقی هیکلته !!!
ینی من و داداشم منفجر شدیم از خنده :)

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 12:17 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

همراه اول

خونه مادر بزرگم اینا بودم کل فامیلم جمع بودن اونجا یه دفه یه اس ام اس واسه گوشی من اومد یعنی بهتون بگم کل فامیل زل زدن به من؟؟؟!!! خب یعنی چی؟؟؟ الان نگاه می کنین چی بشه ؟؟؟ هیچی دیگه تهش نگاه کردم دیدم همراه اول اس داده هیچ کس تنها نیست همراع اول

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 12:10 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

عابر بانک

عاغا یه روز سرصف عابر بانک بودم هف هش نفر پشت سرم بودن.خواستم رمز کارتمو عوض کنم خودمو جوری گرفتم که هیشکی نبینه.رمز جدیدو زدم ۱۳۷۵ اما تکرار رمزو حواسم نبود زدم ۱۳۵۷٫یهو همه با هم گفتن رمز اولت۱۳۷۵بود!!!(چجوری دیدن؟خدا میدونه)یه نگاه معنادار بهشون کردم که دیگه از این کنجکاویا(شایدم فضولیا)نکنن……….آخه این چه عادت بدیه.شاید من یه کار خصوصی داشته باشم………والا به غرعان………بزن

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 12:4 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

تعیین سطح

دیروز امتحان تعیین سطح زبان داشتیم تو دانشگاه
آقاهه برگشت گفت من قبلش بگم یکم صدای listening بده ولی شرایط برای همتون یکسانه
پخش کردن صدارو اصن افتضاحی کیفیت صدارو اینطوری براتون بگم
فرض کنید دوتا پیرزن ته زیرزمین با هم درگوشی حرف بزنن شما اینور زیر زمین با این ضبط دستیا صدارو ضبط کنید بعد بذارید پشت میکروفن پخش بشه
خوب یه جوری بذارید آدم بفهمه اینا اقلا به چه زبونی حرف میزنن

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 12:2 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

خخخخخخخخخخخخ

امروز رفتم کفش بگیرم وایسادم پشت ویترین به فروشنده گفتم: آقا اون چنده؟
کفش رو ورداشت گذاشت تو کیسه گفت: ۷۰ تومن مبارکت باشه!

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:57 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

باحال

(+_+)  (+_+)   (+_+)  (+_+)

چند روز پیش رفتم ساعت فروشی واسم ساعتمو تنگ کنه ..
هیچی خلاصه بعد از اتمام کار گفتم چه قدر تقدیم کنم ؟؟
گفت قابل شما رو نداره
منم گفتم نه نمیشه که .. بگین چقدر میشه
گفت نه قابل شما رو نداره
گفتم پس مرسی … ممنون
هیچی دیگه اومدم بیرون ..

(+_+)  (+_+)   (+_+)  (+_+)

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:53 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

ســر کلاس نیشـسـته بـودیــم استــاد هــم یـه خــانووم کــم سـن وســال بــود :دی
منــم همیـشـه عـادت داشتــم ســر کــلاسش هــر هفتــه یــه نیــم ســاعــت بــرم بیــرون !!!
یــه جلســه کـه اومــد درســو شــروع کنــه دیــد مــاژیــک نــداره بــه یکـی از بچــه هــا گفــ بــره بیــاره
مـن : اســتاد مــن دارم بــدم خــدمتــتون ؟؟؟؟
استـاد :مـمــنون میشـــم 
دادمـش
یـه پنــج دیقـه گذشتــ گفتــم استـاد اجازه هســت بـریــم بیـــرون؟؟ تـو همیـن حیــن کــه بلنــد شـــده بــودم بــرم
استـاد :نخیــــــــر کجـا؟!!! بشیــن ســرجاتـــ 
منــم نامــردی نکــردم گفتـــم پــَس مــاژیکــمـــو بــده 
کلاس رفــ رو هــــوا ینــــی =))

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:33 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

عاقا یه روز بارون اومده بود منم کوچیک بودم از مدرسه داشتم برمیگشتم تا زنگ خونمونو زدم دستم شرو کرد به لرزیدن. اولش ترسیدم ولی بعدش خوشم اومد دوسه بار دیگه زنگ خیس بارونو فشار دادم تا یکی درو باز کرد و رفتم خونه بعدش فهمیدم برق بوده منم داشتم با مرگ بازی میکردم! آنتی الکتریسیته بودیم یه زمان یادش بخیر…

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:20 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

من بچگیام خیلی نیکوکار بودم. مثلاً یه بار یه میخ پیدا کردم با خودم گفتم اگه اونو به دیوار بزنم میشه چوب لباسی. داشتم میخو داخل پریز برق میکردم که یهو داداشم دستمو گرفت. گفت برقه!! تورو میکشه!! و اینگونه بود که من تونستم برقو کشف کنم! خدا رحم کرد انصافن!

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:15 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

با برادر زادم(پسر) داشتیم تو خیابون راه می رفتیم یه مرده که از این هنسفری بلوتوثیا تو گوشش بود داشت با موبایلش حرف میزد گفت سلام؛ برادرزاده من گفت سلام ؛اون گفت چه طوری ؛ برادرزاده من گفت مرسی خوبم ؛من کشیدمش کنار، یارو خندش گرفته بود. جالب اینکه در حال کشیدن داشت باهاش دست هم می داد. گفتم با تو نیست که گفت اٍ راست میگی دیدم آشنا نبودا.

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:10 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

تو اتاقم نشسته بودم …صدای بابام از تو هال میومد.. داشت با صدای بلند این شعرو همراه پنگول(گربه برنامه رنگین کمان)میخوند: گفت به گلا دست نزنید..نه نه نه نمیزنیم…شاخه هاشون و نکنیم…نه نه نه نمیکنیم …                                                                                  

[ سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:9 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

یه استادداشتیم عشق حشره بود،یه سوسک بهش می دادی بیشترخوشحال می شدتاجایزه سان استارروببره.یه روزازبیکاری جندتاسوسک وپروانه ومورچه کشیدم استادانقدرذوق کردیادش رفت بایددرس بده

[ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:,

] [ 22:46 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

یه مردي می گفت از وقتی زنم فهمیده تو بهشت حوری و پری زیاده
حتی نمیذاره نماز بخونم, میگه تو باید بری جهنم!!!

[ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:,

] [ 22:45 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

اقا این پسرخاله ی ما سمپاد قبول شده 
بعد خواستم باهاش شوخی کنم بهش گفتم:میدونی سمپاد مخفف چیه؟
یه عالمه فکر کرد بعد گفت نه!!!!!!نمیدونم
بهش گفتم:واقعا نمیدونی؟؟؟؟؟؟من میدونم
ازم پرسید: مخفف چیه؟
بهش گفتم :مخفف سازمان مراقبت و پرستاری از دیوانگان!!!!!!
بدبخت بعد از حرفم از ترک تحصیل کرد.........

 

[ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:,

] [ 22:42 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

اخر خنده

ﻋﺎﻗﺎ ﻣﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﺳﻤﺶ ﻣﺶ ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ ﺑﻮﺩ،

ﺧﻌﻠﯽ ﺯﻧﺸﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷﺖ .

ﺍﯾﻦ ﻣﺶ ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ ﺗﻮﻭ ﺳﻦ 70 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ .

ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﻧﺶ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ

ﺗﻮﻭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﮎ ﮐﻨﯿﻦ .

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ،قاضی ﺍﯾﻦ

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﻣﯿﺎﺭﻧﺶ ﺗﻮﻭ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﮐﺶ

ﻣﯿﮑﻨﻦ، ﺍﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺋﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ

ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﻧﻮ ﻭﻝ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﺤﻞ !

ﺧﻼﺻﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺭﻭﺍﺡ .

ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮﻭ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﯿﺸﻨﻮﻩ، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﻪ

ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮﯼ ﺣﯿﺎﻁ، ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ

ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ...

.

.

.

.

ﺑﻌﻠﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﺶ ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ ﺗﻮﻭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !

ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻗﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻣﺶ ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ ﺍﺯﺵ ﺁﻭﯾﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ !

ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ؟

ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻣﺶ ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ....

ﺑﯿﺸﻮﺭﻡ ﺧﻮﺩﺗﯽ !!!

ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﻡ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﻮﺏ !

ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟ ﻫﺎﻥ؟

فحش نده بی تربیت 

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:,

] [ 14:6 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

توخیابون با یکی دعوام شد درحد کتک کاری

آقا داشتیم همو میزدیم یه دفعه مرده همون وسط نشست و شروع کرد به خندیدن 

منم اعصابم خورد شدو دادزدم چرا میخندی؟

گفت اسکل چرا وقتی داری مشت میزنی عین فیلم هندی ها صداشم در میاری؟

.......................................................................................................

 

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:,

] [ 14:4 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

خنده دار

تبلت گودزیلای خاله ام زنگ خورد،
اونم جواب داد و گفت: الو ... سلام...
بعد با عصبانیت قطع کرد!
یه چیزی هم زیر لب میگفت، فکر کنم فحش میداد!
خاله پرسید کی بود؟!
گودزیلا با همون حالت خشمگینش فرمود: میگه گوشی رو بده بزرگترت!
گوشی خودمه! دلم نمی خواد بدم بزرگترم!!!!!!
من اگه جای این بودم فقط میگفتم بابام نیس، اشکالی نداره گوشی رو بدم مامانم؟!
اصن زیر حس مالکیتش له شدم...! له...!

.................................................................................................................................................

ما بجه بودیم با مادرم و زن عمو رفته بودیم واسه خرید بعد بیرون ساندویچ خوردیم
مامانم بهم گفت وقتی برگشتیم خونه به کسی نگی که ما بیرون غذا خوردیم
منم گفتم باشه
همین که به خونه رسیدیم سلام بابا مااصلا بیرون ساندویچ نخوردیم اصلانام نوشابه سیاه نخوردیم
بعد مامانمو زن عموم تو افق محو شدن

........................................................................................................................................

 

 

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:,

] [ 13:58 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:,

] [ 20:51 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

مستربین و خانواده اش خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

 

 

ههههههههههههههه چه باحال

 

 

[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:,

] [ 16:52 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

 

خوردن چیپس وقتی تو ی جمعی هستی

طنز؛ پسرها چطوری چیبس می خورند؟!

اما وقتی کسی نیست

طنز؛ پسرها چطوری چیبس می خورند؟!

[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:,

] [ 16:48 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

ﺍﻻﻥ ﺑﭽﻪ ﺷﻴﺶ ﻣﺎﻫﻪ ﺗﺨﺖ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺍﺳﺶ ﻣﻮﺯﻳﮏ ﻻﻳﺖ
ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﻧﻮﺭ ﮐﻢ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﻣﻴﺬﺍﺷﺘﻨﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺳﺎﻧﺘﺮﻓﻴﻮﮊ
ﺍﻧﻘﺪ ﺗﮑﻮﻧﻤﻮﻥ ﻣﻴﺪﺍﺩﻥ ﺗﺎ ﭘﻼﺳﻤﺎﻱ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺟﺪﺍ ﺑﺸﻪ
ﺑﺮﻳﻢ ﺗﻮ ﮐﻤﺎ

[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:,

] [ 16:47 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

دخترک 6 ساله که سرطان داشت قبل از ورود به اتاق عمل با چشمای لرزون رو به پرستار گفت:من مامان بابام پول ندارن......میشه قبل از عمل بمیرم......

بیاید برای همه کودکان سرطانی دعا کنیم......

با قرار دادن این مطلب توی وبلاگتون تعداد بیشتری برای کودکان سرطانی دعا میکنند

[ شنبه 8 شهريور 1393برچسب:,

] [ 16:46 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

بخند تا بخندیم


بچه ها روز عاشورا پارسال بهم گفتن میای فوتبال ... نمیخواستم برم گفتم عروسی دعوتم... برو تو سوتی

........................................................................................

دیشب همه فامیل دور هم جمع بودیم یهو دیدیم زنگ میزنن …رفتم در رو باز کردم دیدم پسر عمومه…تایلند بوده یه راس از فرودگاه اومده بود خونه ما.. خانومشم خونه ما بود… خلاصه اومد نشست و یه چایی چیزی خورد یهو بلند بلند به خانومش گفت عزیزم ، هیشکی مثل تو نمیشه !!! یهو دیدم مث اینکه اتم زده باشن جمع از هم پاشید و هر کی رفت یه طرف…!!! پسر عمو سوتی بده من دارم؟سوتی نبود که تیر آهن وِل کرد لامصب…!!!یه لحظه خودمو گذاشتم جای زنش و این فکر اومد تو سرم که: از فحش خواهر و مادر بدتر اینکه شوهرت از تایلند برگرده، بگه: عزیزم ، هیشکی مثل تو نمیشه !!!

..............................................................................................

من یه دوستی داشتم این بنده خدا چشاش خیلییی ضعیف بود.اینا یه شب قرار بوده برن فرودگاه استقبال دایییش که یه 10سالی بوده رفته بوده المان و تو این 10 سال دوسته من مهشید خیلی اصرار کرده بوده که دایییش بیاد ایران چون خیلی خیلی دوسش داشت خلاصه اون شب اینا میان حاضر شن برن فرودگاه که زنگ خونشونو میزنن مهشیدم حول میشه بدون عینک میدو میگه دایییه میخواسته غافلگیرمون کنه خلاصه درو باز میکنه میپره بغل یارو دبووووووووس کن....بعد 5مین میفمه باباش میگه ابرمو بردی این اقای سعادتی همکارمه...

.....................................................................................

چند هفته پیش یه فکری به ذهنم رسید خودم خیلی باش حال کردم
برنامه ای رو که اجرا کردم این بود.
اول یک برنامه تغییر صدا دانلود کردم که صدامو تغییر بدم و باهاش صدا مجری رادیو در بیارم . خلاصه سوالارو با صدای اوون یارو پرسیدم بعد خودم جواب سوالاشو با صدای خودم دادم
سوالا هم در مورد این بود که مثلا من یه اختراع مهم کردم...
خلاصه این فایل آماده شد و ریختم رو گوشیم
رفتم پیش خانواده گفتم رادیو ساعت 3/5 باهام مصاحبه کردن
بابام هنگ کرد و می پرسید برا چی آخه؟
گفتم حالا می بینید دیگه
ساعت 3/5 شد با FM transmitter اجراش کردم
رادیو آوردم و گذاشتم رو اون موج
آقا بابام بنده خدا بدجور شوکه شد (اینم بگم از این چیزا استفاده نمی کنه سنش بالاس) آخرش اشک شوق می ریخت می گفت بابا فرمول این چیزیو که ساختی به کسی نگی ...

 ..................................................................................

همیشه خندان باشید

 

[ پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:,

] [ 11:38 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

سلام دوستان خیلی به وبم خوش اومدین من اقلیما هستم مدیر وبلاگ نظر بدین افتاد؟؟؟؟؟!!!!!

[ چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:,

] [ 19:41 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

اخر خنده

مورد داشتیم طرف لوله آب خونشون ترکیده آب خونرو برداشته بعد طرف سریع رفته یه بسته ساقه طلایی خریده انداخته وسط خونه و با خیال راحت رفته 2 ساعت بعد اومده خونرو خشک تحویل گرفته !
بعللللللهه یه همچین آدمایی تو ایران هستن که با ما میشن 75 میلیون نفر

..................................................................................................

مورد داشتیم دختره وقتی میخواسته بره سرکار کلی خوراکی از شکلات و پاستیل و لواشک وپفک گرفته تا آلوچه و ساندویچ نون و پنیر و بیسکوئیت و کیک و....همراش میبره.انگار میخواد بره اردو.تازه ناراحته که چرا نمیتونه بستنی همراش ببره.
.
.
.
مدیونید اگه فکر کنید خودم بودم...

.......................................................................................................

مورد داشتیم طرف وای فای گوشیشو روشن میکرده تا سرعت اینترنت سیم کارتش بره بالا هیچ جوره هم راضی نمیشده.
بله ههمچین انسان های غار نششینی هم وجود داره!

.............................................................................................................

ی شوهرخاله دارم خیلی مرد نازنینیه..ولی رانندگیش ته خندس!!حداکثر سرعتی ک میره 30تاس.دخترخالمم میگه وقتی بابام رانندگی میکنه میشه دید ملت توو بقالی چیا میخرن! حتا مورد داشتیم دخترخالم فهمیده طرف توو مغازه کد کارت شارژو اشتباهی وارد کرده!

..........................................................................................................

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺳﺮﭺ ﮐﺮﺩﻩ : ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻋﻠﯿﺨﺎﻧﯽ...!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮔﻮﮔﻞ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ
ﺑﻬﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﮔﻔﺘﻪ : ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻫﻔﺘﻪ ﭘﯿﺶ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺳﺮﭺ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ؟
ﺑﺮﻭ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺶ!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.............................................................................................................................

مورد داشتیم دختره رفته اموزش رانندگی ببینه بهش گفتن گاز کجاست گف کنار یخچاله ...

.....................................................................................................................................

مورد داشتيم دختره گوشيشو گم کرده ، سه شبانه روز گريه کرده نه به خاطر گوشى يه ميليونيش. به خاطر pou که سه روزه غذا نخورده

.............................................................................................................................

مورد داشتیم دختره تو خونه ظرف شسته اعضای خانواده باورشون نشده درخواسته ویدیو چک دادن!!!!
مدیونین فکر کنین من بودم!!! ؛)))

........................................................................................................

 

[ چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:,

] [ 19:1 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

شعر طنز

«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!

بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد

زندگی خواهــــر خود را می خورد
کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد

کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!

[ چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:,

] [ 18:17 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

نمیتونی بگی

3 بار بگو :

سه سیر سر شیر سه شیشه شیر!

..........................................................................

 

5 بار بگو :

لای رولت رنده ی لیمو رفته

.......................................................................

این جمله رو اگه ۲ بار هم بتونی بگی هنر کردی ! :

چه ژست زشتی

............................................................................

حالا ۳ بار تکرار کن :

دل به دلت دله این دله دل مرده بده بده دل که بد آورده

........................................................................................

 

5 بار سریع بگو :

سه دزد رفتن به بز دزدی ُ یه دزد یه بز دزدید ُ یه دزد دو بز دزدید

...............................................................................................

سریع اینم ۳ مرتبه تکرار کن :

لیره رو لوله لوله رو لیره

.....................................................................................................

این جمله رو ۵ بار تکرار کن :

ششلیک شنسل شنسل ششلیک

.........................................................................................................

 

3 بار پشت سر هم بگو :

سپر عقب ماشین جلویی زد به سپر جلو ماشین عقبی

 ...................................................................................................

این جمله رو ۵ بار تکرار کن :

کانال کولر تالار تونل

 .................................................................................................

 

جمله سخت زیر رو ۵ بار تکرار کن :

قوری گل قرمزی

.................................................................................................

ننه حسن حسن هستن ، نه ننه حسن نیستن ، حسن نیستن ، حسن نیستن کجا هستن حسن هستن خونه نیستن

.............................................................................................................................................................

 

6 بار بگو

تره و ترب و ترخون – ترد و تند و تلخه

 ................................................................................................

 

5 با بگو
پشتی پستچی کدپستی

 ......................................................................................

 

3 بار بگو
شیش سیخ شیشلیک سیخی 6 هزار

........................................................................................

من که مخم سوت کشید وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

 .

[ چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:,

] [ 18:9 ] [ اقلیما رازقیان ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه